مصالح جدید
یکهو دیوار اتاقم شد خراب
من کمی گشتم دچار اضطراب
ریخت گچهایش به کلی ناگهان
هم به روی میز و هم بر مبلمان
در دلم گفتم: خداوند رئوف!
این بلا احساس من را کرده اوف!
این چه آشوبی ست بین ما و گچ؟
از کجا پیدا کنم بنا و گچ؟
ناگهان آمد به ذهنم: ای عمو
آن رفیق فنی خود را بگو
تا بیاید گچ کند دیوار را
تا بخواباند دل بیدار را
الغرض آمد رفیقم با شتاب
تا رها سازد مرا از اضطراب
داشت بر تن یک لباس گل گُـلی
با خودش آورد یک استامبولی!
با صدای زبر و تا حدی کلفت
رو به من کرد و سپس با اخم گفت:
کیسه ی گچ را بده تا این که من
گچ کنم دیوار را خیلی خفن!
گفتمش من گچ ندارم معذرت
زین سبب زیر فشارم معذرت
گفت: برخیز و شبیه یک سوار
بسته ـ بسته قرص هایت را بیار
تا کنم آن قرص ها را حل در آب
بعد هم مالم به دیوار خراب!
عاقبت دیوار کهنه شد درست
آنچنان که بود از روز نخست!
با تو میگویم کنون یک حرف راست
بهترین گچ، در میان قرص هاست!
امیرحسین خوش حال « کولی »
- بازدید: 1094 مرتبه
دیدگاه ها
ارسال ديدگاه جديد
(لطفا از درج سوال در ديدگاه ها خودداري فرماييد براي طرح سوالات خود به اين آدرس مراجعه فرماييد)