به دريا زد و رفت
«دل من يه روز به دريا زد و رفت»
به دوبي بدون ويزا زد و رفت
شلوارك به جاي پيژامه پوشيد
«پشت پا به رسم اينجا زد و رفت»
«پاشنه كفش فرارو ور كشيد»
با همين قايق شوتي ها زد و رفت
«يه دفعه بچه شد و تنگ غروب»
واسه پول به جيب بابا زد و رفت
«كاغذ گذشته ها رو پاره كرد»
مثل پول شمرد و بعد تا زد و رفت
وقتي فهميد آدماش اون جورين
اين جوري به عشق حوا زد و رفت
لباساش خيلي براش كهنه بودن
پاره هاشو جا مدل جا زد و رفت
چون چيزاي تازه تر دلش مي خواست
از اونجا به آنتاليا زد و رفت
همه حرفا رو نميشه زد ولي
يه جا مي خواست بره ودكا زد و رفت
«دنبال كليد خوشبختي مي گشت»
دو سه شب پيش به اروپا زد و رفت
پيله كرده بود منم باهاش برم
همون روزي كه به دريا زد و رفت
وقتي ديد حال ندارم سفر كنم
بي خيالم شد و تنها زد و رفت
احمد آوازه
- بازدید: 908 مرتبه
دیدگاه ها
ارسال ديدگاه جديد
(لطفا از درج سوال در ديدگاه ها خودداري فرماييد براي طرح سوالات خود به اين آدرس مراجعه فرماييد)